بهار یکی از فصل های پرطرفدار بین ما آدم هاست. کسی به او بد و بیراه نمی گوید و همه او را سفت و محکم بغل می گیرند. بهار ساده نیست اصلا، پر زرق و برق است. انواع گل ها، انواع آب و هواها، انواع ات را در خود جای داده است.

امسال هم یک بهار دیگر به بهارهای عمرمان اضافه شد. اینکه چه درس هایی از بهار گرفتیم بماند برای خودمان. اما باید از خودمان بپرسیم، بهارهای بعدی را اگر دیدیم همینطور برخورد خواهیم کرد؟ بعضی هامان همینطور دمغ و سرد به او سلام خواهیم کرد؟ بعضی هامان همینطور بی حوصله پا روی بهار خواهیم گذاشت؟

امروز آخرین نفس های بهار است. نفس هایی که زیاد با تابستان تداخل کرده اند. گرم و طوفنده :)

فردا تابستان از راه می رسد. فصل آب یخ خوردن ها و عرق ریختن ها! فصل هندوانه و آبدوغ خیارهای ناهار، خواب چرت های عمیق بعدازظهر. فصل میوه های رنگارنگ و کار.

و مهم تر از همه فصل تعطیل های رها، تعطیل های خوشحال و کارکنان ناخوشحال :)

تابستان گرم است، اما بغلش کنیم. دست نوازش روی درختان پر از ه اش بکشیم. بگذاریم با همان گرمایش هلاکمان بکند اما لذت بستنی آب شده را ازمان نگیرد.

تابستان را رعایت کنیم با همه ی رنگارنگی اش. تابستان را به خواب و استراحت تعبیر نکنیم. تابستان هم برای خودش فصل با مسمایی است. کوچه های تابستان را با نشاط بدویم و برسیم به آن کودکی های شادی که در آن لذت پاره کردن توپ های پلاستیکی و لایه بندی چندگانه از هر چیزی باارزش تر بود.

گاهی فکر می کنم وقتی کوچک تر بودیم بلد بودیم چطور از لذت هایی که خدا بهمان داده بود تمام بهره مان را ببریم. اما تا بزرگ شده ایم توبره هامان را پر کرده ایم از نداشته هامان، پر کرده ایم از چیزهایی که نامشان لذت نیست، بلکه فقط برچسب لذت را دارند.

بیایید بچگی کنیم و از روزهای بلند تابستان بهترین استفاده ها را ببریم و شب ها در دورهمی های خانوادگی سر روی زانوی مادر بگذاریم و دل بسپاریم به قصه های پدر!

تابستان سلام :)







پ.ن: وقتی می خواهیم به پاییز سلام بدیم از داشتن چنین تابستانی به خودتون ببالید. ببینم چه می کنید :)







مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها